سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترس از انجام احکام شرع مقدس اسلام

                                                                  به نام خدا

ما چرا فکر میکنیم در انجام دادن احکام شرع مقدس اسلام ضرر میکنیم!؟ ما داخل زندگی هزارتا ریسک انجام میدیم که معلوم نیست آخر عاقبتشون چی میشه!

اما وقتی حرف از انجام احکام شرع مقدس اسلام میشه همهء ما به دلهره واضطراب می افتیم واحساس ناامنی میکنیم؟

مثلا وقتی بهمون میگنن باید خمس مالت رو بدی یکدفعه نگران میشیم که نکنه من با خمس دادن پولهام کم بشه وبیچاره بشم!یا اون کشاورزی که باید زکات محصولش رو بده احساس میکنه در صورت دادن زکات ضرر وشکست میخوره!

حالا بحثی که چندین دهه است که گفتگوی محافل ماها هست بحث ازدواج موقت!!!

همه از این کار پرهیز میکنند چه پسرها ودخترها چه پدرها ومادرها وغیره!!!

اما کار گناه وحرام را بدون هیچ ترس ودلهره ای اون رو انجام میدن. ماشاهدیم که بعضی از والدین با اطلاع از دوستی دختر یا پسروشون با جنس مخالف خود هیچ ممانعتی از آنها نمیکنند اما اگر بهشون بگی بیایید یک عقد موقت ما بین این دو تا برقرار کنید با آب وتاب ولبگزه واستغفار وترس واظطراب ودلهره با این امر مقابله میکنند.

 واقعا یعنی ما اینقدر به خدا ودستوراتش بی اعتماد شدیم که از انجام اونها می ترسیم. چرا ما احتمال ازدواج دختر یا پسر رو در دوستی نامشروع بینشون میدهیم اما احتمال ازدواج دائم را در خواندن عقد موقت نمیدهیم؟

آیا برای ما ثابت نشده که انجام و عمل به دستورات شرع مقدس اسلام موجب ایمنی ما از خطرات ودشمنان میشود؟

آیا در قرآن که که از به آرامش رسیدن زن و مرد با ازدواج در کنار هم حرف میزند حرفی از ازدواج موقت یا دائم شده است؟

آیا دوستی نامشروع باعث علاقهمندی دختر وپسر میشود ولی ازدواج موقت قادر به ایجاد محبت زوجین در دل هم نمیشود؟

آیا عشقی که خدا در قرآن به آن وعده داده که تا در دل زوجین ایجاد کند در رابطهء نامشروع بدست می آید یا در ازدواج چه موقت باشه و چه دائم؟

آیا در دوستی نامشروع مابین زوجین هدف از دوستی آنها ارضای دیگری است یا ارضای خودش؟

چرا  دنبال بهانه میگردیم تا احکام اسلام را انجام ندهیم وتقصیر آن را به گردن.........بیندازیم؟

                                                                       اللهم انی اعوذبک من نفس لا تشبع ومن قلب لا یخشع

 


بزار منم بهت بگم مادر...

                                                           بسم الله الرحمن الرحیم

بی بی جان این روزها حرف شما روی همه وبلاگها وزبانهاست.امیدوارم این یاد شما در جان ما هم باشه.بی بی جان همه حرفها که زده میشه درباره پهلوی شکسته،روی نیلی،مرگ محسن و........

اما باید بگیم که شمایی که اینقدر خدا براتون اهمیت قائل شده چرا باید اینطور بشید. مگر چه چیز مهمی در میون که شما باید سیلی بخورید،چه چیزی رو میخواهید به ما بفهمونید که باید شب و روز گریه کنید اونوقت اون اشکهایی که قرنهاست از تاثیر اونها کم نشده،چه چیزی باید عملی بشه که امیرالمؤمنین باید صبر کنه تا شما کار خودتون رو بکنید! این چه چیز پر اهمیتیی که خدا باید شمایی رو که اینقدر دوستون داره تا جایی که میگه من دنیا رو بخاطر فاطمه آفریدم باید نظاره گر بی حرمتی به شما بشه!

مگر چه خبر که شما بلعکس اونوقتی که شبها رو برا آمرزش امت پدرت میگذرونی حالا اونها رو از در خونت میرونی.میخوای چه چیزی رو یاد ما بدی. فکر نکنم شما اونها رو برا خاطر اینکه تو رو کتک زدن نبخشیدی! آخه شما که معصومها که کینه ندارید.

میگن واسه علی...............نه!

واسه علی نیست، یک چیز مهمتر از اینه که علی خودشو نگه میداره تا خشمگین نشه چون علی اگه قرار بود خشمگین بشه که اون ملعونها رو تیکه تیکه میکرد! مگر خشم علی شوخیه! مگه علی نمیتونست اون عمر با یک دست له کنه چرا میتونه مگه عمر لعنتی از در خیبر سنگیتره!!!

آره اون که فاطمه براش خودشو رو فدا کرد دین،ولایت.......

آره این دینی که 1400 ساله با خونهایی مثل خون زهرا،علی،حسن،حسین،عباس(علیهم السلام) و تابرسه به اربابمون حفظ شده. فکر میکنی اربابمون حجت ابن الحسن(روحی فداه) خون دل واسه دین نمیخوره.

میگن چرا به بی بی میگید مادر؟ واسه این که هر که خودش رو خرج دین و ولایت کنه مادرش زهراست! مگر ندیدی عباس تا وقتی که خودش رو خرج امامش نکرد فاطمه رو مادر صدا نزد!

بی بی به من اجازه میدی بهت بگم مادر ...........بزار ببهت بگم آخه منم دوست دارم خرج امامم بشم........بی بی نگی نه تو لیاقت نداری.........میخوام وقتی روز جزا میشه به مادرم پناه بیارم........بی بی شما به ما یاد دادی برا حفظ دینت بزار پهلوت رو بشکنن،بزار برا دینت بچه ات رو بکشن...........

بابا علی میگه اگه دیدی دینت با دستهای بستهء تو نگهداری میشه بزار دستات ببندن حتی وقتی که زنت نگات کنه وبا اینکه خودش پهلوش شکسته هی بگه دستش نبندید این علی.........مادر مادر مادر..........مادر مادرمادر........

بزار اینم براتون بگم که ببینید علی تا چه مقدار فاطمه رو دوست داره. میگن وقتی حسنین اومدن مسجد گفتن بابا مادر........علی پا شد دوید اون علی که با هفتاد زخم کاری زمین نخورد تو مسیر تا رسید بخونه چند  بار خورد زمین..... مادرمادرمادر............بابا علی علی.....

 


کاشکی منم بودم...

                                              بسم رب الشهداء

اونوقتی که خدا تو را آزاد کرد من 18 روزم بود....

بچه ها خوشا بحال شما که انتخاب شدید برای شهادت! من حسرت میخورم وحسودیم میشه که چرا اون روزی که شهر خون آزاد شد من 18 سالم نبود تا با دستکاری شناسنامه ام بیام جبهه وبا شما انتخاب بشم!

من میگم اونهایی که شهید میشن آقا براشون دعا میکنه یعنی ارباب اونها رو میخره برا خودش.

بچه ها شما رفتید پیش خدا وبه قول شیخ عظیم به رقص در اومدید.نا مردا(ببخشید) ما هم دلمون میخواد برقصیم. از این همه شهید یعنی یکی نیست برای ما هم دعا کنه.رفتید پیش خون خدا ما رو فراموش کردید!؟

آقا نمیدونم دعاهای امام بود که باعث شد همه جور آدم رو بخری! اگر اینجوره پس ما هم حالا رهبرمون برا همهء ما دعا میکنه پس فدات بشم ارباب ما را هم شهادت طلب کن! چون هم به نفع شماست،هم ما یک چیزی گیرمون میاد.

                                                                          اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک